با خوندن وصیت نامه ریحانه جباری اشک ریختم. کاری به مقصر بودن یا نبودنش ندارم. فقط دلم واسه بی رحمی روزگار گرفت که چجور دست به دست هم میدن همه عوامل تا آینده و زندگی یه دختر رو خراب کنن.
حال روحی خودمم بهم ریختست. بحث کمی هم با آقای میم داشتیم . دیشب باهم بیرون بودیم . شلوار، پیراهن، کت و کاپشن خرید . خیلی هم بهمون خوش گذشت ولی تا سوار ماشین شدیم عصبانی بود که چرا فروشنده منو نگاه کرده و چرا من موهام زیاد بیرون بوده. دوباره امروز صبح هم سر همین موضوع حالمو گرفت.
با همه زیبایی های زندگی و خداروشکر شرایط مطلوب زندگیم ولی کاش هیچوقت تو ایران دختر بدنیا نمیومدم!!
- ۰ نظر
- ۰۹ آبان ۹۳ ، ۲۱:۴۴